چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ احسان 
سلام همشهري آخخخخخخخ چه بگويم كه حرفات خيلي درسته از وقتي گه ياد دارم تا حالا گلپايگان همين شكلي بوده از وقتي ياد دارم مردم ميگفتند ميخواهد سدي زده شود اين مشكلات كي مي خواهد حل شود خدا ميدوند گلپايگاني كه يك زماني بهترين شهر بود ببين به چه روزي افتاده واقعآ مسولينه بيعرضه اي داريم كل بوجه اين شهر خرج اصفهان ميشه و بس دمت گرم باز يه جايي درست كردي براي درد دل موفق باشي
+ احمد كاوه 

با سلام بر شما

اتفاقي وارد سايت شما شدم

همين كه شروع كردم به خواندن اين نوشته داغ دلم تازه شد احساس كردم نيازي نيست كه متن را كامل بخوانم زيرا همه جيز كويا است و داستاني است كه ساليان سال تكرار شده است. آن روز ها كودكي 10 تا 2 1 ساله بودم كنار نهر هرانگ محل كاظم أباد ميديدم خيابان خوانسار را أب و جارو ميكنند طاق نصرت مي زنند روسا وكارمندان ادارات با ماشين هاي اداري معلمان و دانش أموزان وخلاصه همه و همه از صبح مي امدندگاو و گوسفند مي أوردند تا قرباني كنند وساعت ها منتظر ميماندند تا مراسم استقبال باشكوه تر برگزارشود از يدرم مي يرسيدم چه خبراست و او مي گفت قرار است استاندار تشريف بياورد

مگر استانداركيست وچرا بايد اينگونه استقبال شود واو خردمندانه ميگفت اگر استقبال نشود به شهر توجه نمي كند و اعتبار گليايگان را به خوانسار كه انها هم مراسم مشابهي را در مسيرش از اصفهان به گليابگان برگزاركرده اند مي دهد

عليرغم اين استقبال استاندار مي أمد و بر ميگشت وهيچ اتفاقي نمي افتاد شهر همان بود كه هست . باز يدرم ميگفت و ميگويد كه بودجه گليايگان را اصفهان ميخورد و من هم چهل سال است كه ميبينم كه اينطور است . مگر اينكه اتفاقي بيافتد و عدالت رعايت شود واين عقده از دل گليايگاني ها زدوده شود

اين داستان سر دراز دارد ........

موفق باشيد